کد مطلب:129784 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

عبور از قتلگاه
سید محمد بن ابی طالب می نویسد: آنگاه عمر سعد فرمان حركت داد و دختران حسین (ع) و خواهرانش و علی بن الحسین (ع) و فرزندانشان را با خود برد. آنان با سر برهنه و غارت شده و چشم گریان مانند اسیران راه می رفتند!

گفتند: به حق خداوند! كه اگر ما را بكشید با شما حركت نمی كنیم، مگر اینكه ما را بر قتلگاه حسین (ع) عبور دهید!

عمر سعد فرمان داد آنها را از قتلگاه عبور دهند تا برادران و فرزندانشان را ببینند و با آنها وداع كنند.

آنان را به میدان نبرد بردند. چون چشم آنها به كشتگان افتاد فریاد برآوردند و سیلی به صورت زدند. [1] .

ابن اثیر می نویسد: آنان را از كنار كشته ی حسین و یارانش عبور دادند. زنان شیون كردند و سیلی به صورت زدند. خواهرش زینب فریاد زد: یا محمدا! سلام فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین است كه با بدن پاره پاره، عریان و آغشته به خون افتاده است. دخترانت اسیرند و فرزندانت كشته شده اند و باد بر آنها می وزد، آنگاه دوست و دشمن همه گریه كردند. [2] .

اسفراینی گوید: «عمر سعد فرمان داد زنان را با زور از پیكر حسین (ع) جدا كردند و با سر و روی باز در میان دشمنان، بر شتران بی جهاز نشاندند؛ و با داشتن بدترین غمها و مصایب مانند اسیران روم حركت دادند». [3] .

اما برخی مورخان نوشته اند كه آنان زنان را با زور به قتلگاه شهیدان آوردند و از كنارشان عبور دادند، نه اینكه آنها خود تقاضا یا اصراری كرده باشند!

عبدالله بن ادریس به نقل از پدرش گوید: آنان زنان را با زور آوردند و از كنار كشتگان خاندان رسول عبور دادند. هنگامی كه ام كلثوم دید كه برادرش حسین (ع) بر زمین افتاده


و باد بر او می وزد، خود را از شتر بر زمین افكند و برادر را در آغوش كشید و با گریه و زاری می گفت: «ای رسول خدا (ص)، پیكر فرزندت را ببین كه بدون كفن بر زمین افتاده است. كفن او خاكهایی است كه بر او می وزد و خون جاری شده از رگهایش او را غسل داده است. اینان اهل بیت او هستند كه به اسارت می روند و حمایت كننده ندارند. سرهای فرزندانش همراه سر شریف چون ماه او بر نیزه هاست. [4] ای محمد مصطفی، دختران تو اسیر و فرزندانت كشته شده اند.» او پیوسته این سخن را بر زبان می آورد، به طوری كه دوست و دشمن گریستند و حتی دیدیم كه اشك اسبها بر سمهایشان می چكد؛ و او را با چشم گریان بردند، در حالی كه نه اشك او باز می ایستاد و نه آه و افسوسش از میان می رفت. [5] .


[1] تسلية المجالس و زينة المجالس، ج 2، ص 332.

[2] الكامل في التاريخ، ج 3، ص 296.

[3] نورالعين في مشهد الحسين (ع)، ص 47.

[4] چنان كه ملاحظه مي شود مفاد اين عبارت با آنچه در منابع تاريخي آمده كه سر امام (ع) در همان ساعات اوليه همراه خولي بن يزيد و حميد بن مسلم نزد ابن زياد فرستاده شد مخالف است.

[5] اسرار الشهاده، ص 460، و ر. ك. معالي السبطين، ج 2، ص 55.